وقتی عزیزی روزهای آخر زندگیاش را میگذراند
شیرین از شنیدن این خبر که فرامرز، شوهر عزیزش چند ماه بیشتر زنده نمیماند، شوکه شد. فرامرز فقط ۵۴ سال داشت که پزشکان پی بردند تومور مغزی بدخیم دارد. * شیرین میگوید: «باورم نمیشد. برای هفتهها نمیتوانستم درست فکر کنم. احساس میکردم این اتفاق برای کسانی دیگر افتاده است، نه برای ما. اصلاً آمادگی چنین چیزی را نداشتم.»
متأسفانه بسیاری با شرایطی مشابه شرایط شیرین روبرو میشوند. ممکن است هر کسی، در هر زمانی به بیماریای مرگبار مبتلا شود. بهراستی شایستهٔ تحسین است که بسیاری حاضر میشوند مسئولیت مراقبت و نگهداری از عزیزانشان را که با چنین بیماریهایی دستوپنجه نرم میکنند، بپذیرند. البته پرستاری و مراقبت از چنین بیمارانی کاری بسیار دشوار است. اعضای خانواده برای مراقبت و تسلّی عزیزان بیمارشان چه میتوانند بکنند؟ کسانی که از این عزیزان پرستاری میکنند چگونه میتوانند با احساسات و عواطف مختلفی که این مسئولیت دشوار برایشان به همراه دارد، کنار بیایند؟ با نزدیک شدن مرگ این عزیزان، اعضای خانواده باید انتظار چه چیزهایی را داشته باشند؟ در اینجا ابتدا خواهیم دید که چرا امروزه پرستاری از شخصی که به بیماریای مرگبار مبتلاست، بسیار دشوار است.
معضلی در دنیای مدرن امروز
علم پزشکی، امروزه به مرگ و روند آن شکل دیگری بخشیده است. در قرن گذشته حتی در کشورهای توسعهیافته نیز طولعمر انسانها بسیار کمتر بود. در آن زمان شخصی که به بیماری عفونی مبتلا میشد یا حادثهای برایش پیش میآمد، خیلی زود در میگذشت. رفتن به بیمارستان برای همگان مقدور نبود، خانوادهها خود از بیمارانشان نگهداری میکردند و مردم اغلب در خانه جان میسپردند.
پیشرفتهای پزشکی امروز، پزشکان را قادر ساخته است که با بیماریها مقابله کنند و طول عمر را افزایش دهند. از این رو برخی بیماریها همچون گذشته انسانها را سریع از پا در نمیآورد.
بیماران اغلب بسیار ناتوان میشوند به طوری که گاه حتی قادر به مراقبت از خود نیستند. از این رو مراقبت از بیماران بسیار پیچیدهتر و پرزحمتتر شده است.به همین دلیل امروزه مرگ عزیزان بیشتر در بیمارستانها روی میدهد تا در خانه. مردمِ امروز کمتر با روند مرگ آشنایند و حتی افراد کمی شاهد مرگ کسی بودهاند. شاید همین عدم شناخت باشد که مراقبت از عزیزان بیمار را معضلی ساخته است، طوری که حتی آنان خود را برای انجام آن ناتوان میبینند. چه باید کرد؟
خود را برای آنچه در پیش است آماده کنید
همچون شیرین، بسیاری زمانی که متوجه میشوند عزیزشان به بیماریای مرگبار مبتلاست گیج و سردرگم میشوند. با وجود نگرانی شدید، ترس و ناراحتی چگونه میتوانید خود را برای آنچه در پیش است آماده کنید؟ یکی از خادمان وفادار خدا چنین دعا کرده است: «ما را بیاموز تا روزهای خود را بشماریم، تا دلی خردمند حاصل کنیم.» (مزمور ۹۰:۱۲) بله، از صمیم دل به یَهُوَه خدا دعا کنید که با خردمندی ‹روزهای خود را بشمارید› یعنی از روزهایی که میتوانید با عزیزتان باشید، به بهترین شکل بهره گیرید.
برای این منظور باید خوب برنامهریزی کنید. اگر هنوز عزیزتان قادر و آماده است که با شما در مورد آنچه در پیش است گفتگو کند، بجاست از او بپرسید در آینده، زمانی که دیگر خود قادر به تصمیمگیری نیست، میخواهد چه کسی به جای او تصمیم بگیرد. همچنین بجاست با او به صراحت در مورد خواستش برای ادامهٔ حیات با تجهیزات پزشکی، بستری شدن در بیمارستان یا پذیرفتن روشهای درمانی خاص گفتگو کنید. این کار موجب میشود اعضای خانواده مجبور نباشند به جای بیمار تصمیم بگیرند و تا حد زیادی از سوءتفاهمها و شاید احساس تقصیر در امان بمانند. بسیار اهمیت دارد که اعضای خانواده گفتگو با عزیز بیمارشان را در مورد این مسائل به تعویق نیندازند تا بتوانند بر مراقبت از او تمرکز کنند. در کتاب مقدّس آمده است: «بی مشورت، تدبیرها باطل میشود.»—امثال ۱۵:۲۲.
چگونه یاری رسانیم؟
معمولاً وظیفهٔ عمدهٔ شخصی که پرستاری از بیمار را بر عهده دارد، آرامش بخشیدن به اوست. شخصی که روزهای آخر عمرش را میگذراند نیاز دارد اطمینان یابد که دیگران دوستش دارند و تنها نیست. چگونه میتوان چنین کرد؟ برای عزیزتان مطلب یا شعری بخوانید که برایش شادیبخش باشد و روحیهاش را تقویت کند. اغلب برای بیمار آرامشبخش است که یکی از اعضای خانواده دست او را بگیرد و به آرامی با او صحبت کند.
این که به بیمار بگویید که چه کسانی به ملاقات او آمدهاند بسیار مفید است. در گزارشی آمده است: «از میان حواس پنجگانه، حس شنوایی آخرین حسی است که بیمار از دست میدهد. ممکن است
او خواب به نظر رسد، اما گفتههای شما را بشنود. پس آنچه را که نمیخواهید بیمار بشنود، هیچ گاه در حضور او نگویید، حتی اگر خواب باشد.»اگر ممکن است با هم دعا کنید. در کتاب مقدّس آمده است که پولُس رسول و همراهانش سخت در فشار بودند طوری که حتی تصوّر میکردند زنده نخواهند ماند. آنان چگونه کمک طلبیدند؟ پولُس از همایمانانش چنین درخواست کرد: «شما نیز میتوانید از طریق دعای التماسآمیز خود، به ما کمک کنید.» (۲قُرِنتیان ۱:۸-۱۱) در شرایط سخت و بیماریای جدّی، دعایی خالصانه و از صمیم دل بسیار باارزش است.
واقعبین باشید
تصوّر مرگ عزیزانمان اغلب بسیار دردآور است. البته این بیدلیل نیست، چون مرگ امری طبیعی نیست. ما این گونه آفریده نشدهایم که مرگ را به عنوان روند طبیعی زندگی بپذیریم. (رومیان ۵:۱۲) از این رو کلام خدا مرگ را «دشمن» انسان نامیده است. (۱قُرِنتیان ۱۵:۲۶) پس این که نخواهیم به مرگ عزیزمان فکر کنیم قابل درک و حتی طبیعی است.
با این همه، تأمّل بر شرایط و وضعیت روزهای آخر زندگی بیمار، تا حدّی به اعضای خانواده کمک میکند بر نگرانیهایشان غالب آیند و تا حد ممکن به آسایش و آرامش بیمار توجه کنند. برخی از علائم در کادر « هفتههای آخر زندگی» ذکر شده است. ممکن است تمامی این علائم برای بیمار روی ندهد، یا به ترتیبی که گفته شده است پیش نیاید. با این همه اغلبِ بیماران با برخی از این تغییرات روبرو میشوند.
پس از مرگ عزیزتان با دوستی نزدیک که حاضر است به شما کمک کند، تماس بگیرید. بجاست کسانی که پرستاری از بیمار را به عهده داشتهاند و همین طور اعضای خانواده اطمینان خاطر یابند که درد و سختی عزیزشان به پایان رسیده است. آفرینندهٔ پرمهر ما در این خصوص چنین اطمینانی به ما بخشیده است: «مردگان هیچ نمیدانند.»—جامعه ۹:۵.
پرستار و یاریدهندهٔ نهایی
تکیه بر خدا طی ایّام بیماری عزیزانمان و همین طور پس از مرگ آنان یعنی در ایّام سوگواری، بسیار اهمیت دارد. خدا میتواند از طریق گفتهها و اعمال دیگران به ما یاری رساند. شیرین میگوید: «آموختم که کمک هیچ کس را رد نکنم. کمکهایی که ما دریافت کردیم در تصوّرمان هم نمیگنجید. من و همسرم اطمینان داشتیم که این یَهُوَه خدا بود که میگفت، ‹من همین جا با شما هستم تا به شما در گذر از این سختی کمک کنم.› هیچ گاه آن را فراموش نمیکنم.»
آری در نهایت یَهُوَه خداست که از ما مراقبت میکند. او آفرینندهٔ ماست و از درد و رنج ما آگاه است. او مشتاق است که کمک لازم و دلگرمیای را که برای کنار آمدن با شرایط سخت نیاز داریم به ما ببخشد. او حتی وعده داده است که به زودی مرگ را برای همیشه ریشهکن میکند و میلیاردها انسان را که در خاطرش هستند، رستاخیز میبخشد. (یوحنا ۵:۲۸، ۲۹؛ مکاشفه ۲۱:۳، ۴) آنگاه همه با این گفتهٔ پولُس رسول همصدا خواهند شد: «ای مرگ، پیروزی تو کجاست؟ ای مرگ، نیش تو کجاست؟»—۱قُرِنتیان ۱۵:۵۵.
^ بند 2 اسامی تغییر داده شده است.